بازم قصه رفتنو تنها شدن. اینه سرنوشت من.
یه هوای تازه میخوام برای نفس کشیدن.
دیگه نمیتونم کسیو دوست داشته باشم نمیتونم دل به هیچ پسری ببندم.
تموم احساسم مرد از بس دروغ شنیدمو دل بستم و دلمو شکستن.
خسته از این همه ریا آدما. فقط سکوت کردم ولی باز باختم.
دیگه واقعا" احساسی واسم نمونده.
شاید یه روز تموم این کاراییو که سرم آوردن یه جایی سر یکی خالی کنم.
نظرات شما عزیزان:
اسماعیل حلفی
ساعت22:14---16 آذر 1390
سلام سعیده خانم وبلاگ خوبی داری
به وبلاگ من هم سربزن
|